استراحت مترادف،


استراحت مترادف، فعل فرم

  • toil، کار عرق خود اعمال می شود، قرار است.
  • درخواست، به اجرا گذارده است.
  • سرعت بخشیدن به بالا بردن تشدید، گام تا، تشدید می شود.
  • مهار, سفت, اتصال.

استراحت مترادف