اسراف مترادف،
اسراف مترادف، اسم فرم
- صرفه جویی، parsimony، صرفه.
- کمبود عدد، sparseness، بی کفایتی می خواهم، نبود.
اسراف مترادف، صفت فرم
- ، كنيزي ناچیز و نحیف و exiguous، اندک است.
- مهار واجد شرایط کم نور، معتدل، سرد است.
اسراف مترادف، فعل فرم
- لئامت دادن جلوگیری کم، محدود، محدود است.
- نجات سرمايه بخشيد، فروشگاه، تجمع، حفظ ذخیره کردن، نگه دارید.