اسراف مترادف
اسراف مترادف اسم فرم
- outlandishness, outrageousness, اغراق، preposterousness، wildness، حماقت، بیش از حد، مهلتشان, intemperance.
- wastefulness فراوانی تبذير ولگردی thriftlessness، profuseness، کرده است.
- فراوانی، مازاد، کریسمس، copiousness سرریز، پری، مازاد تقاضا، خیل، فراوانی، فضل، تعدد، بی شمار، جمعیت.
اسراف مترادف صفت فرم
- اغراق آمیز، بی بند و بار، فراوان، زیاد، intemperate، گزاف، measureless، fulsome، سودمند است.
- فراوان فراوان، خوب ومهربان فراوان، سخاوتمند، انبوه، ولخرج، سرسبز، بی شمار، عجیب.
اسراف مترادف فعل فرم
- اسراف زباله پراکنده، deluge، دوش، نشت، صرف، ریختم، پراکنده، نایاب.
- پاشیدن زباله، اسراف، اجرا از طریق دور انداختن، دور fritter, نایاب, مصرف، صرف، اگزوز، صرف، misspend.