اهلی مترادف،


اهلی مترادف، صفت فرم

  • balky unmanageable عمدی، نافرمان، نسوز.
  • هیجان انگیز, هیجان, روحیه, پر جنب و جوش, پرماجرا.
  • وحشی, undomesticated.

اهلی مترادف، فعل فرم

  • بالا بردن, تشدید, تیز, ادویه.

اهلی مترادف