بازنشسته مترادف،


بازنشسته مترادف، فعل فرم

  • اقامت، ادامه.
  • تا باقی می ماند.
  • پیشبرد, ادامه, زمین به دست آوردن, ایستاده سریع.

بازنشسته مترادف