جا افتاده مترادف،


جا افتاده مترادف، صفت فرم

  • strident نی زار, جیر جیر, نازک صدای خیلی زیر، خشن.
  • خشن, خام, جویدن سبز.
  • دیکتاتوری, باریک, کودکانه, تحمل, crabbed.

جا افتاده مترادف