جوان مترادف،


جوان مترادف، اسم فرم

  • progenitors اجداد، پدر و مادر.

جوان مترادف، صفت فرم

  • بالغ رشد رشد کامل و بالغ.
  • تجربه، اب و هوای، آگاه، دانستن پیچیده.
  • تکمیل شده، توسعه، آزمایش، محاکمه و واقعی.
  • خسته، خسته, باستان, سن, قدیمی.
  • خسته، خسته، careworn، بر دوش.
  • پیری کاهش پایانی و قدیمی.

جوان مترادف