دور مترادف،
دور مترادف، صفت فرم
- ، درگیر شرکت دوستانه, مشتاق, گرم.
- باریک و بلند و باریک و نازک، تر و تمیز, لاغر.
- قابل دسترس، مهربان، affable، صمیمی، گرم، آشنا.
- نزدیک, در مجاورت فوری همسایه, تقریبی.
دور مترادف، فعل فرم
- disarrange تقلا, ناراحت, مخلوط, مزاحم.
- جلوگیری از منصرف کردن دلسرد، دفع.