روح مترادف،


روح مترادف، صفت فرم

  • torpid, پلاستیکی, تنبل, ترسناک, stolid, آهسته.
  • سنگین, ضخیم, جامد.
  • هوا نزدیک أنفنتلتد، محافظه کار، خفقان آور.

روح مترادف، فعل فرم

  • تعدیل, دلسرد, بررسی کنید.
  • کشتن، خاموش، نابود کردن.

روح مترادف