لکه دار کردن مترادف،


لکه دار کردن مترادف، اسم فرم

  • تعریف، تقدیر و ستایش و مدح و بیعت, افتخار.

لکه دار کردن مترادف، فعل فرم

  • فرمان, ستایش, eulogize, -جویند, تعریف.
  • مراقبت, حضور, استرس, تاکید, ادعا.
  • پاک کردن، پاک کردن، ضد عفونی کردن، تمیز.

لکه دار کردن مترادف