متوجه مترادف،


متوجه مترادف، صفت فرم

  • راستى، بی اعتنا, غافل, فراموشکار, بازبرند, بی فکر.
  • غفلت، غفلت، نسنجیده، unthinking، ضررهای بزرگ تری خواهند، inconsiderate، بی ادبانه.

متوجه مترادف، فعل فرم

  • از دست دادن, ترک, دادن.
  • دچار سوء تفاهم، دست، غفلت.
  • کمك, تصور, رویا, exorcise, اخراج.

متوجه مترادف