منظم مترادف،
منظم مترادف، صفت فرم
- ، higgledy-piggledy کثیف، نظم و هرج و مرج، درهم.
- سرکش یا طغیانگر undisciplined یاغی، ۳۰.
- عادت غیر معمول, نامتعارف غیر متعارف، ویژه.
- غیر قابل تنظیم، ناهموار، غیر طبیعی، عجیب و غریب.
- متغیر، نظم، غیر قابل پیش بینی، درهم و برهم و سهل انگار، رایگان، به انعطاف پذیر.