منظم مترادف
منظم مترادف صفت فرم
- استاندارد نرمال, فرم, حتی, متقارن.
- روال مرسوم همیشگی، کلاسیک، ارتدوکس، پت، مناسب، طبق معمول،، قابل قبول عادی روزمره تاسیس، درست است، قبول تحریم، دریافت.
- روشمند، سیستماتیک، منظم و قابل پیش بینی، قابل اعتماد، به ثابت، مجموعه، systematized، routinized، استاندارد، methodized، regularized، تنظیم، ثابت، undeviating، پایدار، کارآمد، ثابت، دقیق، دقیق، unvaried، punctilious.
- شسته و رفته سیستماتیک، سازمان یافته، systematized، روشمند methodized، منظم، قابل تنظیم، regularized، shipshape، طبقه بندی مرتب.
- نظم مطیع، خوش رفتار مسالمت آمیز، آرام، مناسب، مدنی، لشکر.