نرم و صاف کردن مترادف،


نرم و صاف کردن مترادف، صفت فرم

  • خشن، پوسته پوسته، درشت، ساینده، چین و چروک.
  • دست و پا چلفتی، عقب، اتوپيست،، کسل کننده، بی گناه.
  • واقعی، دیرینه, معتبر, ضروری, ذاتی.

نرم و صاف کردن مترادف