نرم و صاف کردن مترادف


نرم و صاف کردن مترادف صفت فرم

  • facile سطحی محتمل لیز، کم عمق، پت، دارای ظاهر زیبا وفریبنده، sophistical.
  • باهوش استادانه ماهر، مجرب، حرفه ای، پیچیده، هوشمند، ترشیده, تیز, مکار.
  • لغزنده، صاف و براق, براق, unctuous, روغنی.
نرم و صاف کردن لینک های مترادف: تیز, مکار, براق, روغنی,

نرم و صاف کردن مترادف،