وحشی مترادف،


وحشی مترادف، صفت فرم

  • tamed کشت، مراقبت برای اهلی، acclimated.
  • ، steady، نظم تشکیل شده، متفکر و عاقل.
  • ، آرام عاقل و هوشیار و شفاف, گویا.
  • ، اهلی مطیع، ملایم، unaggressive و متمدن، انسانی، به آرام.
  • آرام و لطیف و ملایم، [خداى] نوع.
  • اهلی، رام، آموزش، housebroken.
  • عادی، معمولی ملالت پایین به زمین، واقع بینانه.
  • متمدن، کشت، کشت، پیشرفته، توسعه یافته.
  • مناسب و سخت و خشک به نظر برسد، فضیلت، اخلاقی.
  • کشت، متمدن, روشن, پیشرفته, کشت.

وحشی مترادف