پراکنده مترادف،
پراکنده مترادف، صفت فرم
- عمومی و گسترده و نامحدود, وسیع, بیماری همه گیر.
- متراکم شلوغ ضخیم، فراوان، کافی است.
- مواظب, هشدار, ناظر با آن.
- مکرر منظم بی وقفه، مستمر، برنامه ریزی شده است.
پراکنده مترادف، فعل فرم
- تجمع متحد همگرا، مونتاژ، دیدار با.
- جمع آوری، جمع آوری، amass، جمع آوری، خوشه.