پیچیده مترادف،


پیچیده مترادف، صفت فرم

  • آسان، ساده، واضح است، آشکار است.
  • حال آرام، مهربان، genial، دلپذیر، شیرین.
  • دشت یکنواخت، سیمپلکس.
  • ساده لوحی های مضحکی، ingenuous، استانی، بی تجربه، کم است.
  • ساده، ساده، unadorned، بدون عارضه، روشن، آسان.
  • واضح است, اولیه, ساده, بدون عارضه.

پیچیده مترادف، فعل فرم

  • ساده, disentangle, روشن, رها کردن, فاش, روشن است تا.

پیچیده مترادف