کنجکاو مترادف،


کنجکاو مترادف، صفت فرم

  • blasé بی تفاوت world-weary جدا جونگ، دور.
  • incurious، بی تفاوت، بی علاقه، unquestioning.
  • پیاده روی مشترک امری عادی عرفی معمول، معمولی،.

کنجکاو مترادف