آبکی مترادف


آبکی مترادف صفت فرم

  • برنامه insipid، اهلی خفیف، تخت، کسل کننده، flavorless، مطلوب، بی مزه، jejune، مرده، namby-pamby.
  • رقیق و نازک و washy، wishy-washy، ضعیف، ضعیف، کاهش می یابد، سیراب کردن، ضعیف شده، برش.
آبکی لینک های مترادف:

آبکی مترادف،