آزار و اذیت مترادف
آزار و اذیت مترادف اسم فرم
- دلخوری.
- ظلم و ستم آزار عذاب، سوء استفاده، منحرف، دلخوری، harrying، پیگیری استبداد بدرفتاری عذاب شکنجه، خشم.
آزار و اذیت مترادف فعل فرم
- آزار و اذیت گورکن، ستم، عذاب victimize، هری، پریشان، مجازات، شکنجه، درآورد، پریشانی، نگران، کورمالی، تحریک کردن، رنجانید.
- تحریک کردن، زحمت، طاعون، مزاحم، رنجانید، نگرانی، هری، عذاب، bedevil، اذیت کردن، گورکن، browbeat، قلدر، beleaguer، ارعاب، تهدید، آزار و اذیت.