از دست رفته مترادف
از دست رفته مترادف صفت فرم
- rapt جذب، پریشان خیال، کاملا اشغال شده, دغدغه entranced، افسون، سر در گم، اشتباه، perplexed، stymied، خیره شدن، گیج، befogged، befuddled، بهت زده.
- ، mislaid نابجا از دست رفته از دست رفته، خود سر، رفته، misdirected، گمراه.
- ، به گلدان درمانده در طناب پایین و خارج رفته خسته تخلیه، dissipated, رها, فاسد شدن ندارند، فاسد، profligate، licentious، هدر.
- با از دست دادن، از دست رفته misspent dissipated، سوء استفاده، frittered دور.
- سپری شده گذشته فراموش شده، bygone رفته، lapsed، قابل جبران، unrecollected، unremembered، خارج از تاریخ, ناپدید، کهنه، منسوخ، منقرض شده، مرده، outmoded.
- وجود ندارد، از دست رفته، دور, خارج, نامرئی, مایل, فاقد, mislaid, نابجا, فراموش, گمراه, حذف.