اسکواش مترادف


اسکواش مترادف اسم فرم

  • خمیر خش مش، لکه، توده توده.

اسکواش مترادف فعل فرم

  • خرد کردن.
  • فشار فشار، له له، مش، خرد کردن، سر و صدا، پوند، پالپ، masticate، خمیر درست کردن.
اسکواش لینک های مترادف: خرد کردن,