اعتماد مترادف


اعتماد مترادف اسم فرم

  • اعتبار.
  • اعتماد به نفس اعتماد، ایمان، اعتبار اطمینان، اعتقاد، ساده لوحی، امید، پذیرش، انتظار، وابستگی، یقین، اعتباری، hopefulness، اخلاص، خوش بینی.
  • قیمومت مسئولیت تعهد، شارژ، مسئولیت، وظیفه، کمیسیون، مسئولیت پذیری، دفتر، answerableness.

اعتماد مترادف صفت فرم

  • ساده trustful زود ingenuous، ساده لوح، شکی به آن نداریم، حمله، بی گناه هستیم، خوش بین، ساده، unguarded وابسته، unworldly، بچگانه.
  • قابل اعتماد قابل اعتماد، پایدار، منت خواهد بود وفادار، ثابت، درست است، بی باک، قابل اعتماد، مطمئن، ثابت، ثابت، تاسیس، معتبر، متفکرين.
  • قابل اعتماد وفادار اعتماد وفادار، مسئول، جامد، ثابت قدم، پوست کنده تزلزل، درست، محترم، وجدان، اصولى، فساد نا پذیر، اختصاص داده شده، سرسخت.

اعتماد مترادف فعل فرم

  • انتظار امید، باور، نگاه به جلو به پیش بینی، تامل، محاسبه، تصور، پیش بینی، انتظار، فکر می کنم به احتمال زیاد، روی چیزی حساب کردن، در ذهن مجسم، تصور، فرض کنید.
  • تکیه بستگی دارد، ایمان، تعداد باور، لاغر، بانک، اعتبار، به معتبر شناختن، سوگند، تبدیل به، نگاه به.
  • فاش کردن نوک بگویید، نجوا، تنفس، اطلاع رسانی، اعتراف.
  • واگذار.
  • واگذار، depute، متعهد، consign، ستایش، نماینده، اعتماد.
اعتماد لینک های مترادف: اعتبار, واگذار,

اعتماد مترادف،