اعتبار مترادف
اعتبار مترادف اسم فرم
- اعتقاد, اعتماد, اعتماد به نفس، ایمان، اعتماد، اعتبار، اعتماد, اعتبار.
- اعتماد believability احتمال، تقدیر، چشم انداز، صحت، verisimilitude، معقول، tenability.
- باور تضمین اعتماد، اعتبار، اعتماد، اعتماد به نفس، ایمان، اعتماد، وابستگی، اخلاص، یقین.
- تصويب.
- تصویب ستایش، تقدیر، افتخار، شایستگی اذعان، توجه، اعتماد به نفس.
- شخصیت پست، برآورد، نام اعتماد به نفس، رابطه، ایستاده، موقعیت، رتبه، اعتبار، شهرت.
- مجوز.
- وضعیت اقتدار، نفوذ، وزن، اهمیت تمایز، برجستگی، پست، شهرت، افتخاری، preeminence، اعتماد به نفس، رابطه، احترام.
اعتبار مترادف فعل فرم
- اثبات سوگند تئوريک اعتبار، تایید، حمایت، رعایت، اثبات، اجازه، تحریم، گواهی، تحمل، خواهد بخشید، حفظ، تأیید، حکم.
- اعتماد تکیه بر، بستگی دارد، مطّلع در قسم، تعداد، بانک در، تکیه بر.
- تشخیص تصدیق قبول، vouchsafe، متوجه، شناسایی، متوجه، بازپس، عطا، تایید.
- نسبت دادن impute، ویژگی، اختصاص، مراجعه به اتهام, به معتبر شناختن، وضع، ردیابی به, زین با، سرزنش در، arrogate.