بازوی مترادف


بازوی مترادف اسم فرم

  • شعبه ساقه، طرح ریزی، زائده شاخه، خور، شاخه، تنه درخت، اندام، فرمت، spinoff، محصول جانبی.
  • نظامی: خدمات سپاه نیروی واحد بخش شعبه بال جداشدگی گردان، گروه.

بازوی مترادف فعل فرم

  • تجهیز عرضه, ارائه ساز و برگ، دنده، دکل، بسيط، accouter، mechanize، دک کردن.
  • تقویت, آماده, نخست، بسیج، gird, بند.
بازوی لینک های مترادف: تقویت, آماده, بند,