تقویت مترادف


تقویت مترادف اسم فرم

  • افزایش می دهد.
  • بزرگ شدن.

تقویت مترادف فعل فرم

  • بازوی مرد، دفاع از blockade، barricade، دیوار، entrench، نگهبانی، militarize.
  • بزرگ گسترش افزایش، گسترش، پهن، بالا بردن، تقویت، افزایش، افزایش، فربه، تقویت.
  • تقویت تقویت، سفت، تجدید و احیای روحیه, تشویق inspirit، متمدن،، سخت، قابل ملاحظه ی اقتصاددانان، hearten، تشدید، اطمینان، تقویت، بالا بردن، تقویت.
  • تقویت متمدن، بند، فولاد، احیای، تقویت، تقویت، تشویق، تقویت، سخت، تشدید، تازه، حفظ، پشتیبانی، تقویت، گوشت گاو تا.
  • تقویت, بند، سرپا نگه داشتن، پشتیبانی، متمدن،، تقویت، سفت، سخت، تشدید، بالا بردن، تعمیق، تشدید، تشدید، افزایش، افزایش، انرژی، روح، فعال.
  • جزئیات particularize کامل، پاورقی، expatiate، استادانه درست شده، نشان دادن، مکمل، توسعه، گوشت گاو تا.
  • حمایت از حفظ، حفظ، پشت، سرپا نگه داشتن بند، متمدن،، زیر بنای، رعایت، ساحل، گهواره، بالش.
  • روح.
تقویت لینک های مترادف: بزرگ شدن, تقویت, روح,

تقویت مترادف،