باقی مانده مترادف


باقی مانده مترادف اسم فرم

  • باقی مانده باقی مانده است، leavings، تکه خاکستر، بقیه، تعادل، باقی، باقی مانده، residuum، dregs، شانس و به پایان می رسد, رد, سطل زباله.
  • بقیه تعادل، بیش از حد، overage مازاد، باقی مانده، باقی مانده، باقی، superfluity، ردیابی، dregs، تکه، vestige، روح، عتیقه.
  • قلوه سنگ زباله، خرابه خرابه، سطل زباله، ناخواسته، زباله، dregs، برگشتِی، ذرات، بستر، sweepings، ریزه، تلخه، شیر دلمه.
  • پاره قراضه، قطعه، پس vestige، تکه، عتیقه، carryover، خماری، ردیابی، باقی مانده، باقی مانده، یادآوری، evocation، رمز، سوغات.
باقی مانده لینک های مترادف: رد, سطل زباله,