رد مترادف


رد مترادف اسم فرم

  • دور انداختن زباله castoff دوم شناور کالا مطرود، آسیب دیده pariah رد ناخواسته قراضه تبعید، deportee، اسماعیل، بازنده خاموش توجیه ناشدنی است.
  • زباله زباله زباله، برگشتِی، swill، slops، dregs، بستر، sweepings، سطل زباله، باقی مانده، ناخواسته، leavings، شناور، گرد و غبار.
  • زوال پوسیدگی، enfeeblement، انحطاط، پایانی dwindling، پژمرده، فرسایش، قطره، زباله، diminution، رکود، شکست، پیری، سقوط.
  • پول.

رد مترادف فعل فرم

  • اخراج دور انداختن دور انداختن، بازیگران، پرتاب، تف کردن، استفراغ، پرتاب، از بین بردن، قراضه، بیرون راندن، jettison، خلاص شدن از شر، رها، تعصبی، روگرفت.
  • بازیگران جويند دور انداختن، طلاق، نفی، قطع، نادیده گرفتن، بی اعتنایی، اخراج، exile، محو، تعصبی، طفره رفتن.
  • به نوبه خود، امتناع، اخراج، spurn، استهزاء، jilt، snub، coldshoulder، blackball، لیست سیاه، وتو، قانون را، تخفیف، كافر، بی اعتبار، نشدن، رد، disdain، چشم پوشی، ابطال.
  • تضعیف افول ebb، کاهش، شکست، غرق، پرچم، حالا، کاهش، بدتر، رو به زوال، پژمرده، زباله، فروپاشی، افتادگی.
  • رد confute رد کردن، controvert، تناقض، تكذيب، واژگون، افشا، مخالفت، نفی، انکار.
  • رد انکار نقض، abjure، لغو، انکار، gainsay، اعتراض، باطل، لغو، disavow، بی اعتبار، كافر، تناقض.
  • رد به نوبه خود, رد, چشم پوشیدن چرخید، اجتناب از.
  • رد به نوبه خود، مقاومت، طفره رفتن، شی وتو، demur، کوچک از، چوب در، استوار ایستاده، disavow، رد، spurn.
  • رد کردن confute، نفی، رد، اختلاف ادعا، controvert، انکار، تناقض، نقض، impugn، باطل، پاسخ، بحث، gainsay.
  • شرايط دشوار بانوان ايران، انتقاد و اعتراض به اخم بر دوست نداشتن ناراضی بودن، مقایسهٔ, محکوم, زخم زبان زدن, پند دادن، disfavor.
  • شیب خم، کج، زاویه شیب، فرود، شیب، شن کش، قیر، شیب، لیست.
رد لینک های مترادف: پول, رد, محکوم, زخم زبان زدن,

رد مترادف،