با صدا غذا خوردن مترادف


با صدا غذا خوردن مترادف اسم فرم

  • با کف دست زدن، زدن کرک ضربه، سکته مغزی، آمار، رپ، دستبند اهنین زدن، ضربت سخت زدن، thwack، sock، تلنگر، بوفه، ضربت، جعبه، ضربت سخت زدن.

با صدا غذا خوردن مترادف دهيد فرم

  • به طور مستقیم، دقیقا، pointblank چاق و چله، spang، smack-dab، دقیق مستقیما, راست, سادگی.

با صدا غذا خوردن مترادف فعل فرم

  • با کف دست زدن، کرک اسلم، با صدای تلپ زدن، plunk، تصادف، ضربه، ضربت سخت زدن، ضربت، sock، اعتصاب، snap.
  • جرعه بوسه زدن، له، پاپ، ضربه محکم و ناگهانی، slurp، خورد، شلپ شلپ کردن، ببیند.
  • مزه طعم بو، betoken، نشان می دهد، خیانت، آشکار، شبیه، تقریبی، رویکرد، تجسم، این مفهوم را میرسانند، آشکار، به شهادت، نشان دادن.
با صدا غذا خوردن لینک های مترادف: راست, سادگی,