تجمع مترادف
تجمع مترادف اسم فرم
- افزایش، افزایش رشد بزرگ شدن گسترش، تجمع، اتحاد، شکوفایی، حرکت صعودی، پرش، جهش، رونق.
- بازیابی, احیای, تولد دوباره، ارتجاعی، بهبود, تجدید, رنسانس.
- ستایش تعریف، ادای احترام، تقدیر، تایید گواهی نامه، ارتقاء، تبلیغات، پف، پلاگین، ballyhoo، blurb.
- مجمع توده جلسه ملاقات کنوانسیون محفل مجموعه تجمع اعتراض، احیای.
- مجموعه, پشته شمع سرمايه بخشيد جمعی، فروشگاه، تجمع و ذخیره و پشته و pileup, بسیاری.
- مجموعه.
تجمع مترادف فعل فرم
- احیای بازیابی، جوشیدن بهبود، دوباره بجای اول برگشتن, تازه, جوانی از سر گرفتن، نیروی تازه یافتن.
- جمع آوری حذف قوانین تبعیض آمیز، جمع آوری، پشته، شمع cumulate، سرمايه بخشيد، ذخیره، جمع آوری، با هم، افزوده شدن، ذخیره، جلب.
- را هم جمع اوری، مونتاژ، تشکیل بسیج، convoke، احضار، تماس بگیرید.
- کسی را دست انداختن.