تلاش مترادف
تلاش مترادف اسم فرم
- اعمال مبارزه، فشار، استرس کار، نرم افزار، زور.
- تلاش, تلاش سعی کنید مقاله، سرمایه گذاری، تلاش، تعهد، محاکمه، هدف، اعمال، مبارزه، کرک برو.
- تلاش, محاکمه, مقاله, سعی, سرمایه گذاری.
- تلاش, محاکمه, مقاله انجام سرمایه گذاری و سرمایه گذاری و ضربه و ترک، پیشنهاد.
- جستجو، پیگیری زیارت، اکتشاف، سفر، به دنبال شکار، تحقیقات، معاینه، استعلام، سازمانی، سفر، ماجراجویی.
- دستاورد، محصول، شاهکار، تولید، زاییده افکار، دستاورد.
تلاش مترادف صفت فرم
- ، مالیات شدیدی دشوار مزاحم، مجبور، تحریک کننده، دشوار، خسته کننده، پر دردسر، pesty، unnerving، خسته کننده، طاقت فرسا، exasperating، تشدید.
تلاش مترادف فعل فرم
- تلاش تلاش تلاش، سرمایه گذاری، مقاله، متعهد، مقابله با، مبارزه.
- تلاش سعی کنید مقاله، متعهد، هدف، تلاش، مبارزه، سرمایه گذاری، به دنبال.
- سعی کنید، اعمال خود تلاش, تلاش, دنبال هدف، فشار، کار، گول زدن، مبارزه، با یکدیگر رقابت می، فشار.