جلوگیری از تورم کردن مترادف


جلوگیری از تورم کردن مترادف فعل فرم

  • سقوط خالی صاف، اگزوز، کوچک، قرارداد، crumple.
  • فروتن خوار قرار دهید، abase، پایین، chagrin، mortify، مستهلک، تحقیر، chasten، سوزن، debunk.
جلوگیری از تورم کردن لینک های مترادف:

جلوگیری از تورم کردن مترادف،