جمعیت مترادف


جمعیت مترادف اسم فرم

  • ازدحام بسیاری میزبان، شرکت، گله، ازدحام، گروه ترکان و مغولان، باند، گله، آرایه، له، نیروهای نظامی.
  • توده، مردم، مردم، پرولتاريا، plebeians، اراذل و اوباش, اراذل و اوباش، توده polloi، ریشه چمن، riffraff، رتبه و فایل.
  • دسته گروه هم مسلک مجموعه، دایره، حزب، گره، قبیله، تبادل نظر، کلاس، حلقه، باند، حزب، بدن، جناح.

جمعیت مترادف صفت فرم

  • ساکنان peopled حل و فصل اشغال، استعمار.

جمعیت مترادف فعل فرم

  • shove فشار مطبوعات، تنه زدن، شانه، آرنج، تکان خوردن، نیروی، joggle، لب به لب، خمیر.
  • جمع آوری throng ازدحام، گله، جمع آوری، گله، huddle، جمع، جمع آوری، جمع اوری، موج، خوشه، جرم، جریان، تمرکز.
  • خودرا برای امتحان اماده بسته مطبوعات، جم، فشار، گرفتگی عضلات، زور، congest، فشرده سازی، توده، دسته، بسته نرم افزاری.
  • مردم.
جمعیت لینک های مترادف: مردم,

جمعیت مترادف،