حلقه مترادف


حلقه مترادف اسم فرم

  • pealing, clanging, chiming, tolling, knelling, clangor, clang, din tintinnabulation طنین يک، اکو.
  • باند گروه خدمه، باند، باشگاه، ساز و برگ، بسته، بصورت دسته حرکت کردن، دسته، گره، سلول، دایره، دسته، گروه هم مسلک، حزب، تبادل نظر.
  • دایره مارپیچ whorl، گردش، گره، حلقه، ringlet، چشم، eyelet، مدار، تکان دادن، طناب دار، گرومت، گرفتن.
  • دور، محیط، مرز، لبه، گروه، مدار، کمربند، حلقه.
  • سیم پیچ مارپیچ، پیچ و تاب و رول، موج، volute، بطری بازکن، مارپیچ، کرم، پیچ خوردگی، پیچک، حرکت، convolution.
  • کیفیت طبیعت, شخصیت اموال، ماده، تنور، تن، طعم، علامت، تمبر، اشاره، پیشنهاد، مفهوم احساس.
  • گروه حلقه، حلقه بند، دایره، circlet، چرخ، کمربند.
  • گروه دایره حلقه، بیضی شکل، گوی، دیسک، کمربند، کمربند، یقه، cincture، حلقه، هاله.

حلقه مترادف فعل فرم

  • تلو تلو خوردن در نوسان بودن، تلو تلو خوردن totter، تلو تلو خوردن، رنه، دست و پا کردن، تکان دادن.
  • صدا resound طنین انداز, طنین انداز, peal, clang، تلفات، صدای ضربه ناقوس، clamor، مشکل، سنج، اکو.
  • محاصره دایره، فراگیر، محیط زیست، شامل girdle، حلقه، wreathe، تسمه، باند.
  • محاصره، اتصال، دو، پیوستن، گره، خم، پیچ و تاب، به نوبه خود، جمع کردن، هوپ، باد، دور، منحنی، غلغله، حلقه، مارپیچ، آچار، ورق رنگی، بافتن.
  • پیچ و تاب, ورق رنگی، باد، موج، مارپیچ، writhe، ریپل، wreathe، دست و پنجه نرم، ریسمان، چروک، خودتون، برابر، convolute، گستران، رول، undulate.
حلقه لینک های مترادف: طنین انداز, پیچ و تاب,