حل و فصل مترادف


حل و فصل مترادف اسم فرم

  • ترتیب سفارش دنباله، سفارش، neatening، neatness، tidiness، قرار دادن، تثبیت، ترکیب، طبقه بندی، طبقه بندی.
  • تصمیم تعيين توافق، تنظیم، آشتی، مصالحه، اسکان، منش، نتيجه گيري، داوری، quittance، پرداخت، آشتی، رضایت، پرداخت.
  • تصمیم طرح قطعنامه، تعهد، هدف، هدف، هدف، سازمانی، انتخاب، تعهد، تعهد، نذر، دوره، نتيجه گيري.
  • قطعنامه.

حل و فصل مترادف فعل فرم

  • آرام آرام، متین، tranquilize، ساکت فرو نشاندن، تسکین، استراحت، آرامش، کاستن، کاهش، برای از بین بردن.
  • آمد به استراحت، نور، نشستن، خطری، زمین، فرود، دریایی.
  • ایجاد رفع، زندگی، اقامت، ساکن استعمار، پر، رعایت، تسلیم، جای شب بسر بردن، نصب، اختصاص، قراردهند، ریشه، لنگر، کردهاید.
  • تصمیم تعیین قصد، هدف، استقامت، باقی بماند، طرح، پیشنهاد، مجموعه، متعهد، مجموعه ای در مورد، خواهد شد، گام، سرمایه گذاری، دنبال، تمایل.
  • تصمیم گیری تعیین، قاضی، حل و فصل پیدا، واسطه، آشتی، حکمیت، اصلاح، حکومت، کثیر، نتیجه گیری، umpire، داور، فرمان.
  • جداگانه تقسیم تا تجزیه و تحلیل، شکستن، را از هم جدا، کاهش، تبدیل، حل، transmute، پیشگامی، متابولیسم، تبدیل.
  • حل توضیح، پاسخ، بگذارید فاش، حل و فصل، راست، تفسیر، unriddle، ایجاد، آشکار، درک عمق، نفوذ، روشن تا، ميرساند، کرک.
  • قرار داده در سفارش راست، neaten، تنظیم ترتیب، تعیین حقوق، ثبات، سرودن، شدن، طبقه بندی، ترتیب.
  • نزول فروکش، افول ebb، رها، پایین، فروکش کردن، سقوط، کاهش پیدا کند.
  • پرداخت بازپرداخت، برآورده، كه جبران، دور از حساب های مربع، تنظیم، انحلال، روشن، بستن، خاتمه، سازش.
حل و فصل لینک های مترادف: قطعنامه,

حل و فصل مترادف،