خارج ساختن مترادف
خارج ساختن مترادف فعل فرم
- درک, دستگیری, متوجه, درک حس می دانم، تصور، درک عمق، دیدن از طریق نفوذ، شناسایی، محل، تشخیص، تشخیص.
- دیدن ببین دید، مشاهده، نگاهی اجمالی، جاسوسی، descry، نقطه، متوجه، تشخیص، درک، مشاهده، تشخیص، کشف، تشخیص، تشخیص.
- موفق مدیریت, کار کردن را، دریافت، قرار دادن بیش از، غلبه.