رسمی مترادف
رسمی مترادف اسم فرم
- بوروکرات officeholder، شخص بزرگ، افسر اجرایی, ی, کمیسیون، apparatchik، وزیر، مدیر، گماشته، عامل.
- تاریخ آرشیو، ثبت پرونده، مجله، ورود، خاطرات، دقیقه، معاملات، تقویم، بیوگرافی.
رسمی مترادف صفت فرم
- اداری و اداری و بوروکراتیک، قانونگذاری، اجرایی، دپارتمان.
- رسمی تنظیم روشمند، صحیح، جلو، معمولی، ارتدوکس، معتبر، سیستماتیک، ثابت، تجویز می شوند، conformist، طرفدار forma.
- سفت و سخت دور، سفت، punctilious، منزوی خارج از قرار دادن, unbending, دور, محفوظ است، های تابیده، گریزان از اجتماع، کلاه بالا، بلند.
- معتبر رسمی مورد مطالعه، ceremonious، واقعی، معتبر، مسلم، غیر قابل انکار است، واقعی است.
- گرم دوستانه، گاه به گاه، folksy، غیر رسمی خود به خودی، طبیعی است.
رسمی مترادف فعل فرم
- ضبط پیگیری ورود، تقویم، ثبت نام، سند، گزارش، بازشماری، نوشتن در مورد، توصیف، نقل.