رول مترادف


رول مترادف اسم فرم

  • در نوسان بودن نوسان زمین, حلقه, waver, تلو تلو خوردن، تلو تلو خوردن، swagger، saunter.
  • لیست ثبت نام فهرستی، muster، سرشماری، موجودی، کاتالوگ، فایل، شاخص، شمارش، چوب خط، ی جدول بندی.
  • چرخش انقلاب روشن، چرخش، نخ ریسی، وضعیتی وخیم، مقاوم، pivoting نوسانی، wheeling، حرکت کردن، چرخه، gyration.

رول مترادف فعل فرم

  • سنگ نوسان، زمین در نوسان بودن، حلقه، waver، تلو تلو خوردن, تلو تلو خوردن، چوب، swagger.
  • پیشرفت، پیشبرد، ادامه، برو جلو، پوشش زمین، حرکت، سوق، بود، فشار، غل، کاسه، ترول.
  • چرخش چرخند به نوبه خود، مارپیچ، gyrate، چرخش، حرکت چرخشی، حلقه، آچار، مانع شدن مفصل گردنده، محوری، نوسان، چرخ.
رول لینک های مترادف: حلقه,