زمزمه مترادف
زمزمه مترادف اسم فرم
- ««خش خش, susurrus, آه, صدای فش فش زدن، زمزمه, sough, buzz, گزارش.
- تذکر اگاهی insinuation، کنایه، مفهوم، intimation، پیشنهاد، اشاره، شایعه.
- وزوز، وزوز، susurrus، susurration، rustle، purr، آه، sough، صدای فش را فش زدن، purl.
زمزمه مترادف فعل فرم
- خش خش susurrate، صدای فش فش زدن, sough, buzz, آه, hiss, زمزمه.
- همهمه، وزوز وزوز، bombinate، rustle، نجوا، purr، صدای فش فش زدن، صدای شرشر، آه، sough.