ساقه مترادف


ساقه مترادف اسم فرم

  • ساقه شفت، میله محور، دوک نخ ریسی، میخکوب کردن محکم کردن، پین، دنده، پشتیبانی.
  • ساقه.
  • ساقه، محور كمر آخرين ميانگره تنه سهام، دمبرگ.
  • ساقه، محور و پايه و ساقه اصلی و سهام، دمبرگ.
  • شعبه رشد شاخه، قلمه، حاصل، جوانه، شاخه کوچک، تنه درخت، احمق، اندام، excrescence.

ساقه مترادف فعل فرم

  • swagger قدم زنی با تبختر, prance گشاد گشاد راه رفتن، مارس، رژه.
  • آتش، تخلیه, اجازه دهید خاموش, خارج, اجازه پرواز بود پرتاب، منجنیق.
  • تلنگر محوری کردن بیرون، گسترش، پیش رفتن، نیزه، اصرار کردن، مطرح است.
  • دزدکی حرکت کردن سرقت، سایه، دم، دنبال شکار، دنباله، پیگیری، خزش، دزدکی.
  • زخم ضربه کشتن، اجرا، اعتصاب، افتاد, pelt، اعزام، پلاگین، کشیدن.
  • متوقف ماندن بررسی، وصل، سد، مانع، مخالفت، مقاومت در برابر، باک، غلبه بر، پستان، مقابله، روشن، آب و هوا، مقاومت در برابر.
  • منتشر می کنند جلو ارسال پروژه، نیزه، راه اندازی، با فشار خارج کردن، پرتاب، پرت.
ساقه لینک های مترادف: ساقه, خارج,