سر مترادف
سر مترادف اسم فرم
- بالا، تاج، نشست، اوج، خط مقدم، پیشتاز، آغاز، منشاء، منبع.
- رهبر رئیس حاکم، فرمانده, برتر, رئیس, کارگردان، کاپیتان، رئیس، سر دسته.
- قدرت، مهارت، تخصص، expertness، توانایی، knowhow، forte، قابلیت، قدرت، puissance، شایستگی، تسلط، دستاورد، preeminence، فرمان، عضله.
سر مترادف فعل فرم
- منجر ریاست فرمان، مستقیم، نظارت، صندلی، کنترل، حکومت، حکومت، نظارت، اجرا.