شجاع مترادف


شجاع مترادف اسم فرم

  • ادم خودساز و جلف شیک پوش، شخص، تورم، بیو بیو brummell، خون، coxcomb.
  • قهرمان daredevil تیغه، stalwart، پولادین.
  • مرد خانمها ' ديگرشان عاشق، paramour، philanderer، اینسو و انسو جهیدن، flirter، خواستگار، گرگ، ogler، lady-killer، گوشت کوب.

شجاع مترادف صفت فرم

  • ادب مودب mannerly، عمران، بخشنده، جوانمرد، با وقار، صمیمی، اصیل، مدنیت، دبون ایر.
  • دلیر شجاع بی باک، قهرمانانه، قدرتمند، قوی، متین، شجاع، شجاعانه، بی باک، پررنگ، بی، شجاع، شجاع.
  • شجاع dauntless بی پروا، غیور، venturesome، متکی به خود، روحیه، دلیر، mettlesome، هاردی, بازی, nervy, gutty, ریگ دار.
  • شجاع بی باک بی باک، دلیر، شجاع، چاق و چله، شجاع، روحیه، stouthearted، مصمم، پررنگ، ناهموار، بی باک، doughty، mettlesome، مردانه، جوانمرد، سرکش، حضور۷۰ تن.
  • شجاع بی باک، شجاع، پررنگ، بی باک قهرمانانه، گالانت، lionhearted، مصمم، متین، بی باک، استوت، دلیر doughty غیور، ریگ دار.
  • شجاع، شجاعانه، جوانمرد، قهرمانانه، شجاع، بی باک، شجاع، پررنگ، روحیه، high-spirited، دلیر بی باک، dauntless، بی، شجاع، بازی.

شجاع مترادف فعل فرم

  • مقابله با چهره، ایستادن، تحمل رنج می برند، جرات، brazen از طریق، مخالف، چالش، flout، بی اعتنایی، spurn، استهزاء.
شجاع لینک های مترادف: بازی, ریگ دار,

شجاع مترادف،