طعمه مترادف
طعمه مترادف اسم فرم
- جاذبه فریب تطمیع، ترفند، مگنت، دام، دام، وسوسه، انگیزه، رشوه، come-on.
- غنیمت و غارت، pillage، غارت غنایم, جایزه, کوله پشتی.
- گرفتن، معدن، کشتن، تعقیب, بازی، قربانی, علامت, هدف, ساده, زود.
طعمه مترادف فعل فرم
- آزار و اذیت اگار، تحریک gall، تحریک، تحریک کردن، کسی را دست انداختن، شکاری، اخم، هکتور، نگران، مغشوش، irk، رنجش، خشم.
- فریب جلب، جذب، وسوسه فريادی، دام، tantalize، مجذوب، فتنه، bewitch، اسیر.