عیاشی مترادف
عیاشی مترادف اسم فرم
- جشن.
- شادی و شادمانی و carousal و نشاط و boisterousness، جشن، feasting، roistering، romping، skylarking، توپ، جشن، جشنواره، کارناوال، خوشی، باش.
- ولگردی و قانونی شکنی, جفتک پرانی, عیاشی, carousal، toot، اشک, بندر دندانه دار کردن.
عیاشی مترادف فعل فرم
- شادی کردن را roister، wassail، skylark، جشن، افراط ورزیدن، نوشیدنی، بلعیدن، quaff، tipple.