قلاب مترادف


قلاب مترادف اسم فرم

  • تکان دادن قلاب، پین, hasp, کلیپ گرفتن، دست و پنجه نرم، ضربه محکم و ناگهانی، گیره، بستن.
  • حسنی مبارک.
  • درک آغوش، نگه، گرفتن کلاچ، چنگ زدن، فشار، آغوش، فشار.
  • پنجه نرم خم کردن یافت نشد!، خاردار، با صدای بلند خندیدن، crotchet، قلاب، چنگال، پاشنه پا.

قلاب مترادف صفت فرم

  • مجذوب گرفته با اختصاص داده شده، شیفته، ensnared، تبدیل در.
  • معتاد, habituated, گرفتار, به دام افتاده است.

قلاب مترادف فعل فرم

  • آغوش در آغوش enfold، محاصره، پاکت.
  • چنگ زدن به ربودن، درک، نگه گرفتن، فشار، کلاچ، مطبوعات، تلاشهاى، تصاحب.
  • گرفتن گیر، gaff، تصاحب دست و پنجه نرم، قلاب، entrap، ضبط، و دستگاه گیرنده تامین، آب.
قلاب لینک های مترادف: حسنی مبارک, معتاد,