مالش مترادف
مالش مترادف اسم فرم
- تماس با ما, لمسی, اصطکاک انصراف، ماساژ، kneading، نوازش، انگشت، شستشو، تمیز کاری، پرداخت.
- مانع مانعی بر سر راه، انسداد، مانع گیر, گیر، گرفتن، اشکال، مشکل، بازدارنده، سرخوردگی.
مالش مترادف فعل فرم
- تحریک ساییدگی، رنده چوب ساب، abrade، سوختگی، ملتهب، اخم، fray، دور می پوشند، frazzle.
- کشتن.
- گسترش، اعمال، مطبوعات، ماساژ، خمیر، سکته مغزی، اسکراب، خراش، قلم مو، چراندن، خامه ای، لمس، احساس، رسیدگی، صیقلی، چرم گاومیش، لهستانی، براق، درخشش، burnish.