مبارزه مترادف


مبارزه مترادف اسم فرم

  • اعمال تلاش فشار, تلاش, استرس، مشکل، کار، درد، پیگیری، تقلا.
  • تضاد نزاع، مشاجره، اختلاف نزاع، مسابقه، رقابت، دوئل، set-to، رقابت، مبارزه، نبرد، جنگ.
  • تلاش, مشاجره، تلاش، مبارزات انتخاباتی، مسابقه، رقابت، تلاش، نزاع.
  • نبرد، تضاد، مبارزه، برخورد، مسابقه، تعامل، fracas، زد و خورد، دعوا، نزاع و جدال، مسابقه، دوئل، scrimmage، کتک کاری در گوشهای، set-to، نزاع، ردیف.
  • گاو نر، جاز، بحث دو، مزخرف، claptrap.

مبارزه مترادف فعل فرم

  • تلاش فشار اعمال خود، toil، کار، خرد کردن، کار، drudge، استقامت، حمل، نگه.
  • مبارزه با ادعا، مسابقه، رقابت برخورد, نبرد, مبارزه با، قراضه، scuffle، با یکدیگر رقابت با، tussle، joust، شیب.
  • مخالفت با ادعا، مبارزه، مقاومت در برابر repulse، مسابقه، در تلاش، اختلاف، استدلال می کنند، wrangle، bicker، اعتراض، سرپیچی.
  • نبرد مبارزه با جنگ, حمله, مسابقه، زد و خورد، نزاع و جدال، تقلا، جعبه، مشاجره، scuffle، دوئل، feud، دعوا، برخورد، بمباران.
  • گمراه کردن، اشتباه، fluster، تلق تلق کردن، درهم و برهم کردن، befuddle، bewilder.
مبارزه لینک های مترادف: تلاش, تلاش, نبرد, حمله,

مبارزه مترادف،