مجوز مترادف


مجوز مترادف اسم فرم

  • اختلال unruliness، licentiousness، بی قانونی، هرج و مرج بیش از حد، سستی، بی مناسبتی.
  • تحریم تصویب اجازه، مجوز، اعتبار، حکم، say-so.
  • حق رای دادن اجازه قدرت، مجوز، راست، منشور، امتیاز، ترک، طاقت.
  • مجوز رضایت، طاقت، ترک، حکم آزادی، آزادی، حق رای دادن، مجوز، enfranchisement، قدرت، تقدیر، کمک هزینه، اجازه، متهور.
  • مجوز.

مجوز مترادف فعل فرم

  • اجازه اجازه، اجازه می دهد تحریم، تایید، ضمانت، تصویب کمیسیون.
  • اجازه می دهد رضایت، اجازه، اجازه، حکم تحریم، عطا، تحمل، رنج می برند، توانمند سازی، منشور، مجوز، بر اساس، موافق به تحمل.
مجوز لینک های مترادف: مجوز,

مجوز مترادف،