نجیب مترادف
نجیب مترادف صفت فرم
- highborn اشرافی، بالا رتبه بندی فئودالى، princely، lordly، تحت عنوان، ارضى، ducal، اصیل، طبقه فوقانی، نجیب زاده.
- بالا فکر فضیلت، قهرمانانه آیةالله، بدون خود خواهی، جوانمرد، نوع دوستانه، بلند، سخاوتمند، محترم، بالا، قابل تحسین، نمونه، والاى.
- تحمیل بزرگ چشمگیر با شکوه، به یاد ماندنی، شکوه، با شکوه، شاهوار، قوی، با وقار، اوت، پر زرق و برق، imperious، فرمانده، قدرتمند است.